زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
5.0 امتیاز از 1 رای

من شاعرم از دیدگان ناز میترسم
از لیلی و از مهوش و مهناز میترسم

در کوی و برزن های این شهر پر از مامور
از عابران چون افسر و سرباز میترسم

از بس که از تاب طناب دار میترسم
از ارتفاع و لذت پرواز میترسم

تا کی روم سوی خطر شبگرد و بی مقصد
از رفتن و این جادهء پر راز میترسم

قانع شدم بر لقمه نانی در هوای خویش
چون از خوراک و از کباب غاز میترسم

بس نیست دیگر این همه تمثال های من
دیگر نگویم چون من از آواز میترسم

بی خانمان و بیکس و بیحال و بی عارم
لعنت به تو ای زندگی که باز میترسم

دیوانه ای ویرانه ام در انتهای کار
از عشق ، از تکرار ، از آغاز میترسم

هر شب به هر عنوان نگاهم سوی اشعاریست
امشب من از این شعر و از این فاز میترسم .




امیدامام وردی 🌙 ماهان
ZibaMatn.IR

Emamvrdi_omid ارسال شده توسط
Emamvrdi_omid


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن