در دل شب ماه را چون آینه در ب...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن مهدی غلامعلی شاهی
- در دل شب ماه را چون آینه در ب...
در دل شب، ماه را چون آینه در بر گرفت
چشمک ستاره ها، راز دلِ دیگر گرفت
نغمه ی باد سحر، در گوش گل ها زمزمه
عطر گل ها، ره به سوی باغ و بستان در گرفت
اشک مهتابی به روی برگِ گل ها می چکید
ناله ی بلبل ز حال زار خود، محشر گرفت
شعله ی شمعی که می سوزد به شب های دراز
قصه ی پروانه را در گوش دل، باور گرفت
ابرِ تیره، گریه کنان بر کوه و دشت
چشمه های خشک را، باران به بستر گرفت
دل به دریا زد مسافر، تا بیابد گنج عشق
کشتی اش را موج های بی کران، در بر گرفت
صبح روشن، پرده از رخسار شب آرام زد
چشم خورشید از دل افلاک، بار دیگر گرفت
نقش عشق و آرزو، بر دفتر دل حک نمود
هر که این معنی نداند، ره به بی اثر گرفت
سایه ی سرو بلند، بر خاک افتاده چنین
رازها در دل نهان، از چشم هر ره گذر گرفت
آسمان با عشق بازی، می کند هر بامداد
قصه ی دل را زِ هر ذره، به صد دفتر گرفت
مهدی غلامعلی شاهی