تو مثل چتر سوراخی در باران آت...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

تو مثل چتر سوراخی
در باران آتش بودی
که سایه ات را
بر سرِ پروانه های سنگی
گسترده بود
و
من
یک قوطی خالی برف شادی
در جیبِ سیاه ابر
صدایم را به آواز سیاه بادها می سپردم
تا شاید در گوش زمین
راز لبخندت را فریاد کنم
اما تو
در خیابانی که انتهایش هیچ بود
با کفش هایی از جنس خاطرات خاکستری
رقصیدی
و گردباد نگاهت
خاک ستاره ها را
به چشمانم پاشید
آه! ...
عشق ما
مثل ساعتی بود
که به جای زمان
گریه می کرد...
و عقربه هایش
در دل شب
با جیب برها فرار می کردند

فیروزه سمیعی

ZibaMatn.IR