ای آخرین ترانه ی سبز از...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن عطیه چک نژادیان
- ای آخرین ترانه ی سبز از...
ای آخرین ترانهی سبز از آسمان
ای آفتاب گمشده در پشت کهکشان
هر جمعه چشم خستهی ما خیره مانده است
بر جادههای خاکی و دلهای بیامان
در ظلمتی که نام عدالت غریب شد
ای عدل ناب، ای سحر سرخ جاودان
از کوفه تا به شام، جهان پر ز فتنه است
ای منتقم، بزن به دل تزویر ز سر بی رهان
لبهای ما پر از عطش بر ظهور
دلهای ما فدای تو، جانها به همرهان
بی تو نفس نفس، شب دنیا هراسناک
با تو سحر شکوفه کند، ای امید جان
بغضی که در گلوی زمین مانده سالهاست
باران نمیشود، تو اگر بر نگردی ززمان
شانه زدند موی سحر را، ولی هنوز
خورشید پشت پنجرهها مانده نیمهجان
هر صبح بیتو، حس غروبی غریب داشت
هر شب بدون نور تو شد مرگ ناگهان
ای وارث تمام شهیدان کربلا
ای زندهدار خون به زمین ریخته، بمان
دل خستهام، ولی نگهم مانده برآمدنت
تا لحظهی وصال، همین شعر را بخوان:
ای آخرین ترانهی سبز از آسمان
ای آفتاب گمشده در پشت کهکشان...