متن غروب غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غروب غمگین
ای آخرین ترانهی سبز از آسمان
ای آفتاب گمشده در پشت کهکشان
هر جمعه چشم خستهی ما خیره مانده است
بر جادههای خاکی و دلهای بیامان
در ظلمتی که نام عدالت غریب شد
ای عدل ناب، ای سحر سرخ جاودان
از کوفه تا به شام، جهان پر ز فتنه است...
غـروب که می شود
احـساس می کنم چـقدر
بیـنِ تو
و بیـنِ دلِ تنـهای من فاصله است
و چقدر آمدنت خواب است و خیال
اما با طلوعِ دوبارهِ آفتاب
منتظرت می مانم
تا که بیایی
نیازم به تو
نه از سرِ تنهاییست
نه بهانهای برای شعر
چیزیست
میانِ نبضِ کندِ غروب
و صدای نامت
که بیدلیل
در ذهنم تکرار می شود
تّوّیّےّ بّهّاّنّـّہّ ےّ غّرّوّبّ خّوّرّشّیّـّבّ
بّیّاّ تّاّ خّوّرّشّیّـّבّ بّاّزّ طّلّوّعّ کّنّـّבّ
بغض ما از غروب آسمان دیدنی تر است…