باد با بانگ بنفشه بر در...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

باد، با بانگِ بنفشه بر درِ شب ساز زد
شام، با شبنم‌نوازی قصه را آغاز زد

شعله بر شانه‌ست، شب در واژه‌ها پیچیده‌چین
حرف در حنجر، ولی خاموشی‌اش آواز زد

ماه بر مهتابِ ماتم، پرده‌ی پرپَر کشید
ابر، آهسته به آیینه، نفسِ پر راز زد

سایه در سایه، صدا در صخره، آه از آه رفت
باد بر خاکِ سکوتِ کوچه نقشِ گاز زد

شمع با شوقِ شکستن سوخت، بی‌فریاد، نرم
آتش از آغوشِ خاموشم شرر، دمساز زد

چشم چون چلچله در چاهِ شب افتاد و شکست
نایِ نی نالید و نامی بر دلِ دمساز زد

رود، ره گم‌کرده‌ی دریا، به سنگ افتاد سرد
قطره‌قطره گریه‌ای در دفترم شیراز زد

برگ در برگِ پیاپی ریخت در فصلِ فراموش
باد، بر بامِ تهی، از داغ‌ها پرواز زد

گریه در گلخانه‌ام چون غنچه پژمرده خفت
عطر، از آن خاکِ خاموشی سرودِ راز زد

این منم در نقطه‌ی لبخند، بی‌لب، بی‌صدا
مرگ با مشقِ شبانم نقطه‌ای همتاز زد

مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR
مهدی غلامعلیشاهی
ارسال شده توسط
ارسال متن