دل به سودای وصال تو دمساز...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن اشعار مهدی غلامعلی شاهی
- دل به سودای وصال تو دمساز...
دل به سودای وصال تو دمساز آمده
جان به امید کرمهای تو ممتاز آمده
خاک پای تو شفاخانهی هر دردی بود
باده از جام نگاهت همه اعجاز آمده
سایهی زلف پریشان تو آرامگهی
که به آن خسته دلان ره سوی ابراز آمده
آتش عشق تو سوزانده همه هستی من
این دل سوخته آماده به پرواز آمده
چشم بیمار تو صد فتنه به پا میکند
دل ز خود رفته به دیدار تو سرباز آمده
خندهی تلخ من از دوری تو میگوید
که به این غمکده دلخسته چه دمساز آمده
زیر باران غمت روح تپش میگیرد
مرغ دل سوی وصالت همه آواز آمده
شب هجران تو بس تیره و تاریک گذشت
صبح امید ز دیدار تو آغاز آمده
نام تو ورد زبان من و جانم شده است
به امید نگهت این بنده چه طناز آمده
درد عشقت به دلم مُهرِ خموشی زده است
این سکوت از غم هجران تو ابراز آمده