پاییز آمده نه از شاخه ی...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن نوشته های باران کریمی آرپناهی
- پاییز آمده نه از شاخه ی...
پاییز آمده، نه از شاخهی زرد
که از صفحهی گوشیها
در پیامهای نخواندهی شبانه،
در سکوتِ طولانی چتهای قدیمی.
هوا طعم داغِ قهوهی بیقرار دارد،
و خیابانها
مثل پلیلیستِ قدیمی
هی تکرار میشوند.
خرمالوها هنوز خجالتیاند،
اما انارها دهان گشودهاند
برای خندیدنهای سرخ،
خندههایی که روی دامنِ پاییز مینشیند.
مادربزرگ
در دیگ آش نذری،
زمان و خاطره را هم میجوشاند
هر قلقل،
صدایی است از گذشته که در بخار آمیخته،
و هر همزدن، داستانی که به آرامی در خانه میرقصد.
پاییز اینجاست:
نه فقط در برگها،
که در خوابگردیِ تاکها،
در چشمهای خستهی شهر،
در آواز قوهایی که بر آینهی تالابها میرقصند.
پاییز اینجاست، و ما،
مثل همیشه، میخواهیم از دستش ندهیم،
اما با هر قدم،
کمی بیشتر در او گم میشویم.