هان نگاه کن آنک بر این...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

هان! نگاه کن، آنک بر این تالابِ تیره‌ی سرد، که چون آینه‌یِ قیرگونِ تاریخ، خاموش است، زورقی زرین و خسته، لنگر انداخته است.

این برگ، این مسافرِ زردِ باغِ بی‌برگی، که روزگاری بر شاخسارِ غرور، با بادهای هرزه پنجه در پنجه می‌افکند، اکنون، مغلوب و خاموش، بر بسترِ اشک‌های آسمان، تن سپرده است.

آب، این سیاهچالِ سیال، تصویرِ لرزانش را در آغوش می‌فشارد. گویی که پاییز، پادشاهِ فصل‌ها، تاجِ زرینِ خویش را، بر خاکابه‌یِ این دخمه‌یِ نمناک نهاده است.

نه نایی برای فریاد، نه پایی برای گریز. تنها سکوت است و این دایره‌هایِ لرزانِ آب، که قصه می‌گویند از زوالِ شکوهِ دیروز...

غزل قدیمی
ZibaMatn.IR
غزل قدیمی
ارسال شده توسط
ارسال متن