در شب جان خیال یار رقصان...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

در شبِ جان، خیالِ یار، رقصان شده پدیدار
چون روحِ مهتابی روان، در بیشه‌ای اسرار

ز اعماقِ تاریکی، نوری چنین درخشان
گویی که سرّی کهنه فاش گشته است این بار

نه سایه، نه تن، نه رنگ، لطیف‌تر ز پندار
در پرده‌های نازکی، حقیقت گشته دیدار

ز ذراتِ هوا بین، جرقه‌هایی بی‌قرار
همچون شهابِ خاطره، در گردشِ بسیار

نه وهم است این عیان، نه جلوه‌ای خیالی
حضورِ غیبی آمدست، در این شبِ پر ز انوار

خموش است شاخساران، ز مستیِ تماشا
که روحِ روشنایی، بگذشت از دلِ تار

چه قصه‌ها نهفته‌ست، در این سکوتِ شاعر
که هر نگاهِ حیران، کند پرده‌هاش هوشیار

بیا و بگذر از خود، در این فضایِ بی‌خود
که یار جلوه گر شده‌ست، در عالمِ انوار

غزل قدیمی
ZibaMatn.IR
غزل قدیمی
ارسال شده توسط
ارسال متن