هوای بارانی بیا بنگر مرا امشب...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

هوای بارانی

بیا بنگر مرا امشب
دلم باران می خواهد
درون یک خیابان بزرگ شهر
دلم یک کوچه ی خلوت
با مردمی خونگرم می خواهد
دلم در یک غروب سرد،
هوا ابری و دَم کرده
دلم باران می خواهد
وقتی که بر سرم می‌بارد،
هوایِ دیگری دارم.
به دل شوق پریدن و
دلم آواز می‌خواهد
صدایِ ساز و نـِی در سر
و دور ازهر ریا؛ بنگر
احوال دیگری دارم
خدایِم را ببین امشب
خدایِ مهربانی ها
میان کافه ی دنجی
و عصرِ سرد یک جمعه؛
که تنهایی و غربت
باشد و باران
چه می‌خواهم از
این دنیا!ی نا فرجام
ولی احساس ناب دیگری دارم!
من از طوفان و ساحل‌ها گذر کردم
من از امواج و از دریای
طوفانی گذر کردم
من از خوش‌حالی یک شاپرک
در اوج گرما و از خنده
یک کودک با لباس کار
من از رابیل یاس و رز
و از گل‌هایِ داوودی
،میان باغچه ی کوچک
و رقص پیچک قرمز درون باغ
من از آلاله، اقاقیا
و یک پروانه کوچک
و از هرچه تو پنداری
که با آن می شود تکرار
کرد لبخند را بر لب
نگاهِ دیگر ویک قصه
و یک فکر ناب دیگری دارم!
من امشب عشق را ترسیم
کردم در میان چشم آن مرد،
و زن و آن کودک آواره در کنج خیابان در کنار دکه ای خالی،،،،،
نوشتن را چه زیبا می نویسد
شاعری،اما،، چو برگردد از رویا
زمین باز هم همان است و
باشد با آسمان هم رنگ
من اما امشبی را
احوال دیگری دارم

صدیقه جُر
ZibaMatn.IR
Sedighej134.
ارسال شده توسط
ارسال متن