زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

حس غریبی دارم روزهایِ برفی
روزهایی ڪہ صورتم از سرما می سوزد و
دست هایم در جیبم هم گرم نمی شود…
سُر می خورم و می افتم و
خودم بلند می شوم…
خودم خودم را می تڪانم و
ادامہ می دهم…
چیزی درونِ سینہ ام دارد یخ می زند
از بس می گویم
تنھایی هم عالمی دارد…
تا بھانہ گیری هایش تمام شود…
تا دنبال ردِ پاهایت نباشد…
تا همہ اش نگوید تو…
همہ اش نگوید اگر تو بودی
این طور می شد و آنطور می شد…
حسِ غریبی دارم روزهایِ برفی
خیلی غریبانہ تر از روزهایِ بارانی
خیلی غریبانہ تر از عصرهایِ جمعہ
امّا همہ اش فڪر می ڪنم
ڪہ حالت خوب باشد…
لیز نخوری
سردت نشود
تو را بہ جانِ خودت …… جانِ دلم
مراقبِ خودت باش
برف می بارد و من نیستم…
تا مراقبت باشم……
مراقبِ خودت باش…
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR


انتشار متن در زیبامتن