من ھمونم که میخواد بین تموم آدما
دلش و به دستای تو بسپره
دوس داره تو انفرادیه چشات
یه جوری حبس ابد بش بخوره
ھیچ جا قد زندون چشمای تو
رنگ آزادی نداره عزیزم!
انفرادیه چشات و چند میدی؟!
واسه ی یه شب اجاره عزیزم!
نمیخوام تبرئه شم از تو چشات
پس بذار بسته بمونن مژه ھات!
جرم من زیاده چون که عاشقم!
منو ھم اضافه کن به کشته ھات!
حقته ازم شکایت بکنی!
آخه من به زور نشستم تو نگات!
ولی تکلیف دل من چی میشه
افتاده توی سیاه چال چشات؟١
ھر جوری میخوای قضاوت بکنی
من وکیل واسه خودم نمیگیرم!
دادستانی تو ھر چی که بگه
جون چشمات به دلم نمیگیرم!
طبق بند عاشقی ماده ی دل!
حق ندارم از خودم دفا کنم!
ولی این تبصره رو یادت نره
میتونم تو عاشقی خطا کنم!
ZibaMatn.IR