چشای جنگلیتو وا کردی،
زندگی قابل تحمل شد
حافظ ام شاعری رو ول کرد و
خطیِ پایتخت – آمل شد
رنگِ چشماتو از کی دزدیدی؟
از کدوم برگ، از کدوم سبزه؟
که با هر گوشه ی نگاهِ تو
قلبِ من توی سینه می لرزه.
تو شمالِ چشات منو گم کن!
توی اون جنگلای بکر و عمیق!
تو دلِ شالیزارِ مه زده و
پلاژِ پرتِ بی نجات غریق. .
ZibaMatn.IR