روسری واکن که اینجا روسری اجبار نیست
اتفاقا هیچ کاری بهتر از این کار نیست
با من از دوزخ نگو, عاشق کجا آتش کجا
نازنینم آنقدَرها هم خدا بیکار نیست
مرزهای کشورت را بازکن وارد شوم
زندگی در غربتِ آغوشِ تو دشوار نیست
راستش شاید بسوزانم تنت را با تنم
راستش در من توانِ ذره ای انکار نیست
هرچه دستم را حیا بستَه ست چشمِ بی حیا
کسری ازیک لحظه درپائیدنت بیکارنیست
دوستت دارم ، اهالی دوستش دارم زیاد
آای مردم دوستش دارم,حقیقت عارنیست
پایِ ما وا شد به خلوت بسکه گفتند آشکار
جایِ ما در سینما یا پارک یا بازار نیست
اعتقادم بر خدای عاشقان اینگونه است
خبط اگر کم دید, انکارش کند بسیار نیست
راستی رنگِ لباست بهترینِ رنگ هاست
راستی وقتی که هستی همدمم دیوار نیست
ZibaMatn.IR