نوشتی حاصل فصل سیاهی بوده چیزی نیست
نوشتی غم همیشه گاهگاهی بوده چیزی نیست
نوشتم سیل اشکم می برد بنیاد ظالم را
نوشتی آینه مهمان آهی بوده چیزی نیست
نوشتم قلب من را نشکنی جای خداوند است
نوشتی کافری و خانقاهی بوده چیزی نیست
نوشتم شیشه ی عمر من است او نشکنش آسان
شکستی و نوشتی تنگ ماهی بوده چیزی نیست
نوشتم خون من بود آنچه بر دستان تو خشکید
نوشتی اینکه خون بی گناهی بوده چیزی نیست
دلم را این کبوتر را به جرم آسمان کشتی
و خندیدی و گفتی اشتباهی بوده چیزی نیست
بریدم آن زمانی که به تاول های پا گفتم
که او تنها رفیق نیمه راهی بوده چیزی نیست
ZibaMatn.IR