آمدی
بی خبر
با خنده های دلبرانه ات
با چَشم های دلفریبت
با گرمی دستانت
بر روی درخت این دل
مانند گنجشکی
برای خود آشیانه ای ساختی
و با وجودت هر روز این درخت عشق را بارورتر می کردی
تا جایی که تمامی مرا تنها و تنها تو در آغوش گرفتی
و تو با آمدنت خط زدی بر روی هر چه داستان عاشقانه است
و ساختی برایم داستانی عاشقانه با مضمون ماندن
ZibaMatn.IR