جان دلم
بودنت انگار
طعم عجیبی به نگاهم داده!
طعم غریبی به زندگی...
از آن شیرینی هایی که مدتها بود فراموش کرده بودم
و گویا مدتهاست
قلبم در چشمهایم میتپد!
جامی از نگاهم را بنوش
خواهی فهمید که با من چه کردی...
بوی کلماتم را بشنو!
بوی بهارنارنج تنهایی که
همدم برگهای پاییزی میشود !
و لبخندم را لمس کن...
لبخندهایم رنگ و بو گرفته اند انگار
زردِ زرد...
صدای پای قلبم را میشنوی؟!
هرجای جهان هم باشی
میدود بسویت
حواست باشد رهایش نکنی...!
ZibaMatn.IR