{{سوختن تغیری شیماییست که با تولید نور و گرما همراه است}}
نمیدانم آن که کمیا نوشت جفا ندیده یا دیده و دم نزده
اما من دیدم و هر چه کردم نتوانستم دم نزنم.
کمیاگر نمی دانست
شاید نمی توانست
و شاید هم نمی خواست
اما من می دانم و می توانم و می خواهم که صمیم قلب فریاد بزنم و مویه سر دهم .
مویه سر دهم و لا به لای ترحیم قطرات اشکم در گورستان سرد و غم زده ی گونه هایم و رقص تار های گلویم از بغض و ضجه،مدام بگویم چیزی را که کمیاگر نگفت.
بگویم سوختن فقط دگرگونی شیمایی نیست.سوختن می تواند از دگرگونی قلب ها ی غم زده باشد.
میخواهم بگویم تنها با تولید نور و گرما همراه نیست. گاهی با تولید اشک و آه همراه است.
میخواهم بگویم آن سوختن که از آن دم میزنید، گرد پای سوختن های قلب را هم جمع نمیکند.
نور و گرمایش گرد پای اشک و آه های سوختن های قلب را جمع نمی کند.
سوختن هایی که بهانه های زیاد بزرگ نمیخواهند اما زاده های زیاد بزرگی دارند.
بهانه به کوچکی یک نگاه سرد و یک حرف گزافه
با زاده هایی به بزرگی سیل اشک ها و سایه ی بغض و بانگ شکستن قلب..
ZibaMatn.IR