من دوست دارم از ته دل باجناق را
آن گونه که کباب بخواهد سماق را
هر طور هست شوهر خواهر زن من است
باید به او نشان بدهم اشتیاق را
برداشتم قلم که کنم ذکر خیر او
او می برد گمان که گرفتم چماق را
دعوت به خانه می کنم و طفره می رود
آخر چگونه شرح دهم من فراق را ؟
تا حد زن ذلیلی هم پیش رفته ام
آراستم برای قدومش اتاق را
تا رابطه لذیذ تر و داغ تر شود
آتش نموده ام به هوایش اجاق را
کوتاه کرده گرچه مد روز فاق را
کردیم ما بلند ولیکن وفاق را !
ZibaMatn.IR