بر دوش خودم سنگینی می کنم
خسته ام از روزها
از فصل ها
چه بهاری بود و تابستانی
گذشت اما
به "یادش به خیر"ها ...
دلم یک پاییز جانانه می خواهد
همان که رنگ و بویش عاشقانه است
فصل خوب دلدادگی ها
همان که با زبان مهر ترجمه می شود
و با مهربانی عجین است
همان که باید چشم ها را بست
تنفسش کرد ، لمسش کرد ، حسش کرد
خیابان های خیس و زرد...
دلم یک پاییز جانانه می خواهد ؛
که دل بدهم به بارانش
تا غبار از خاطرم بشوید
بی هراس ، کفشهایم را در آورم
و موسیقی هبوط برگ ها را بر خاک حس کنم
باید پاییز ، امسال ، به شوقم آورد
ZibaMatn.IR