زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

من از بلندای آسمان تنهایی؛
جایی که هر کس مشغول بافتن ریسمان عزلت خویش بود
به عمق سیاهچاله ی چشمانت سقوط کردم؛
سقوطی، به شیرینی صعود
که باعث شد
با تمام وجود در جامی از عسل به نام "عشق" غوطه ور شوم.

این عشق عسلیِ
شیرین...
و چسبنده...
پیچ واپیچ به دور قلبم پیچید،
من درون شکن در شکن این عشق مچاله شدم؛
محو شدم در عشقی که بوی زندگی می داد!
این عشق جادویی...
تن خشک شده از تنهاییِ من را آبیاری کرد
تک تک سلول های بدنم علم عشق برداشته و آن را برآشفته کردند؛
تکلیف هر روزه ی آن ها عشق شد.
و در نهایت من در برابر معجزه عشق چشمانت سر خم کردم
چشمانی که سرچشمه ی عشق زلال من شد.

اکنون زندگی من حول محور
آن دو گوی شب رنگ می چرخد؛
سیاهی آن دو گوی براق
روشنی روزهای پر فروغ من است...
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR


انتشار متن در زیبامتن