می گه: خوش به حالت که عشق رو تجربه کردی. انقدر دلم می خواد یکی پیدا بشه عاشقم بشه منم عاشقش بشم.
می گم: اگه عاشق یکی بشی حاضری هر چی داری بهش بدی؟ حالا نمی گم جونت رو، ولی اگه صد تومن دارایی ات باشه حاضری اگه خواست همه رو بهش بدی؟
می گه: خب اگه ببینم اونم می کنه منم شاید بکنم. اول ببینم چند مرده حلاجه.
می گم: خب حاضری بیشتر از خودت مواظب سلامتی اون باشی. اگه کمرش درد گرفت کفشاش رو پاش کنی. اگه سرش درد گرفت پابه پاش درد بکشی. اگه غصه داشت بیشتر از خودش گریه کنی؟ اگه رفت سفر بیدار بشینی تا به مقصد برسه و تنها نمونه؟
می گه: خب نه در این حد. ولی اگه ازم کمک بخواد کمکش می کنم حتماً. البته به شرطی که اونم همینکارو بکنه.
می گم: حاضری از غرورت بگذری؟ برای نگهداری عشق حتی جایی که لازم نیست عذرخواهی کنی؟ یا از آبروت بگذری و بیشتر از خودت فکر عشقت باشی؟ یا اگه یه روز خواست بره بذاری راحت و با لبخند از پیشت بره؟
می گه: آره اگه ببینم اونم از غرورش گذشته منم می گذرم. ولی چرا باید بذارم بره؟
می گم: نه تو این کاره نیستی. عشق که اول و دوم نداره. از تو شروع می شه. اگه منتظری کسی بیاد و اول خودش رو ثابت کنه منتظر نباش. عشق، بازی دونفره است. تک نفره نمی شه. نمی تونی بیرون آب وایسی و برسی به اونور آب. باید با کله بپری.
می گه: خب اگه با کله پریدم شنا هم کردم بعد دیدم اونور آب هیچ چی نیست چی؟
می گم: تا شنا نکنی نمی فهمی بعدش چی می شه. تا نپری هم نمی تونی شنا کنی. عشق شنا کردنه نه رسیدن. تازه عشق که یه ماجرا نیست. یه آدم و دو آدم نیست. عشق روش زندگیه. عشق خطر کردنه.
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن / شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
ZibaMatn.IR