باید یک حال خوب
برایت بخرم
ولی چیزی برای فروش ندارم
انگشتانم
شمارش را از یاد برده اند
اعداد زخمی شده اند
از آخرین باری که چیزی را مجانی خریدم
چند جوانی می گذرد
قول می دهم روحیه ی جیبم به زودی باز شود
عجالتاً تو رایگان بخند
.
گلی که قصد زیبایی دارد
سینه ی آسفالت را هم پاره می کند
ZibaMatn.IR