زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

مادرجان یادت هست؟
همیشه غُرغُرت به راه بود که دخترجان حیف ِ این موهای شلاقی که اِنقدر میبافیشان!
و وقتی حریفم نمیشدی...
لحن ِ خواهش میگرفتی که " حداقل میبافی انقدر محکم نباف ! یا میریزند و یا تا ابد حالت میگیرند.."
مثل ِ آن روزها هنوز هم سَرسَختم و لجباز...
اما کنارم نیستی که ببینی عاشق شده ام !
و آنقدر رَج به رَج ِ این عاشقانه را محکم برایش بافته ام که میترسم از رفتنش...
خوووووب میدانم ؛ برود تار تار فرو میریزم از تیغ ِ تیزِ آغوش ِ خالیی که تا اَبد نه...
تا اَبد و یک روز حالت دار ِ اَندام ِ وَرزیده ی مردانه اش شده ست...
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید

انتشار متن در زیبامتن
×