زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
5.0 امتیاز از 1 رای

در سراشیبی عمر، بی گمان دعوت شدم.در برش تقدیر، شیب پر از هراسم را درک میکنم، که چگونه میتوانم ادامه دهم .تقویم زندگی پر بارم را مینگرم ،وارد میانسالی شدم. برحه ای از فصل نو و جدید شدم ،می توانم ذهنیتم را به عینیت ببینم.و با تدبیر به آن بنگرم ،آینه اتاقم سخن از تصویری خسته و پر از تجربه میدهد ، مدام از سیر جوانی میگویید. از گذشت زمان،از اتمام فصلی ،که پر از جنبش و حرکت بود. انگار ندیدمش،بی گمان افکارم بهم میریزد. ودر اوج مهارت در کنترل آن از خودم میپرسم، آیا گذرگاه عمر به این زودی در ایستگاه صبوری مرا پیاده میکند. من سر در گم میشم ،واز آن میخواهم که بگویید حقیقت زندگی را، با نجوای تنهایی زمزمه میکنم، با صدای درونم میخوانم. لالایی کودکیم را .....
احساسم را با قطرات اشک روی گونه هایم احساس میکنم .در تردیدم که میتوانم بعد ها چهره پیرتری از خود در آینه ببینم.بی شک عادت میکنم مگر نبودم ،جوانی که به آن عادت کرده بودم پس میشود. میشناسم زمان را با او بیگانه نیستم. با او مدارا میکنم .چه بسا زیباست گذر عمر.....
ZibaMatn.IR

Golsa ارسال شده توسط
Golsa


ZibaMatn.IR

انتشار متن در زیبامتن
×