حالا که خوب نگاه می کنم می بینم من آدم خوشبختی بوده ام، بسیار خوشبخت.
من بدون در نظر گرفتن نظرات آدم های دیگر، کارهایی که دوست داشته ام را کرده ام و مسیرهایی که می خواسته ام را رفته ام. من جوری زیسته ام که خودم دوست داشته ام و بیرون زده ام از تمام قاب ها...
من از روزی که یادم هست به تمام اجبارها پشت کرده ام و خط باطل کشیده ام روی تمام حصارها.
من از روزی که یادم هست، سرکش و گستاخ بوده ام در مقابل کسانی که می خواسته اند طرز فکر و نقطه ی امن خودشان را به من تحمیل کنند.
من از روزی که یادم هست، در حال عبور بوده ام، از مکان ها، محدودیت ها، آدم ها...
از روزی که یادم هست تلاش کرده ام؛ برای بهتر زیستن، بهتر بودن، بهتر شدن... من همیشه در تکاپو بوده ام برای رسیدن به آرزوهایی که محال می پنداشته ام، و در حال گریز بوده ام از کسانی که دغدغه شان چیدن بال های خیالی پرواز من بوده.
من آدم های خوب زیادی را شناخته ام و آدم های خوب زیادی را دوست داشته ام.
من از آجر رنج هایم پله ساخته ام، و با ساده ترین اتفاقات و جزئیات، دلخوشی های کوچک و امنی پس انداز کرده ام برای خودم.
من تلاش کرده ام کسی باشم که بعد از من بگویند؛ هیچ چیز حریفِ این آدم نشد،
که شکست ناپذیرترین بود و خوشبخت ترین!
من از روزی که یادم هست؛ یادم هست خوشبختم...
ZibaMatn.IR