کاش بودی و میدیدی تقاص نبودنت را قلبم چگونه از خونابه های چشمانم گرفت دیگر نه به امروز های بی تو و نه به دیروز های با تو می اندیشم فقط از فرداها میترسم فرداهایی که برای به آغوش کشیدنت سر از پا نشناسم تو سرزنشم کنی و من خونابه های چشمانم را پیشکش خرید نازت کنم.....
نه مجنون نیستم فقط میگویم تا شاید به دستان باد پیام لب هایم زمزمه غنچه لبانش باشد
«فاطمه دشتی»
ZibaMatn.IR