زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

چند قطره ای از ته مانده ی عطر مورد علاقه اش در هوا اسپری کردم.
تلخی خاطرات زیر زبانم مزه کردند و
من ناخودآگاه تمام روشنایی خانه را گرفتم.
چراغ مطالعه ی کم سو را روشن کردم و
آلبوم عکس هایمان را باز کردم.
تک به تک ورق میزدم و
هر صفحه را خیسِ از اشک تحویل صفحه ی قبلی میدادم.
تکه های قلب شکسته ام لا به لای صفحات جا می ماند و
من بدون خداحافظی آن ها را ترک میکردم.
چیزی به پایان نمانده بود،
تکه های آخر بود!
دلم برای موهای ریخته شده روی صورتش لک زده بود.
دلم لک زده بود عطر تنش را نفس بکشم و
در دریای دلبری هایش دست و پا بزنم!
کاش منشور زندگی کمی عاشقانه تر میچرخید.
کاش او همه بود و من فقط او را زندگی میکردم...

الف.پوشالی
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن