زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

پارت 1
لرزش دستام تشدید شده بود چشمام دو دو می زد .
کلمات رو صفحه مانیتور می رقصیدند و مقنعه رو سرم سنگینی می کرد
سعی می کردم نفس عمیق بکشم و  به کارم ادامه بدم
کلافه و عصبی شده بودم فکر می کردم چندتا حشره  رو گردنم راه میرن دستمو زیر مقنعه بردم و سعی کردم نا محسوس بخارونمش
بعدش با غیض چند تا دستمال برداشتم و همونطور که عرق دستامو خشک می کردم به همکار کناریم گفتم اخه الان چه وقت برق رفتن بود
پاشدم برم یک لیوان اب خنک بخورم ولی حس کردم قدم انقدر بلند شده که نمیتونم تعادلم و حفظ کنم و زمینم شروع به چرخیدن کرد همونجا کنار میز پاهام سست شد و افتادم
+ خب
سرم و از رو زانوهام بلند کردم
دست شو لای موهای بلندش کرد و با نگاه بلا تکلیف گردن شو کمی به خاطر گیجیش کج کرد 
+ همین ؟ برای همین انقد عصبی ؟
از وقتی که خونه اومدی زانو غم بغل گرفتی  اینا که عادی شدن پیش میاد دیگه عیبی نداره
لبخند بی جونی زدم
بیشتر زانو هام و بغل کردم و به تابلوی رنگارنگ رو به روم خیره شدم
نه وقتی رو زمین نشسته بودم و همه دورم جمع شده بودن همون موقع که یکی بادم می زد و یکی دیگه لیوان آب و به دهنم نزدیک می کرد بین اون همه احساس معذبی و خجالت از لطفشون
آب دهنم و قورت دادم و چونم و به زانوم فشار دادم و ادامه دادم
بین همه اینا یک اقای مسنی که بین موهای مشکیش چندتا ، تار سفید خود نمایی می کرد گفت خدا و شکر
چونم لرزید به رعنا نگاه کردم چشماش غمگین شده بود
گفت خدا و شکر ، خدا و شکر که سالمه خدا و شکر که من مریضم
صدام و بردم بالا رعنا چرا ؟ چرا یک پیرمرد باید بگه خدا و شکر چرا من باید بشم اون چیز بدی که بخاطرش خدا و شکر کنن چرا ؟
عادی نشده هیچوقتم نمیشه
همیشه اولین چیزا تو یاد میمونن
اولین اشتباه
اولین موفقیت
اولین عشق
اینا همش عادی میشن و دیگه هیچوقت مثل بار اول نیست
ولی اولین افتادن چی
اولین امپول
اولین تب
اینا هیچوقت عادی نمیشن همیشه مثل بار اولن همیشه بدن همیشه
ZibaMatn.IR

yalda_haghverdi ارسال شده توسط
yalda_haghverdi


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید

انتشار متن در زیبامتن