زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
5.0 امتیاز از 1 رای

آدمیزاد مدام گیجی ویجی می رود...

دوست دارد ازدواج کند؛ به محض تاهل دلش برای آزادی مجردی تنگ می شود.

برای ساعتی خلوت می میرد؛ همینکه تنها می شود دلش هوای جمع می کند.

توی مسافرت یادش می آید "هیچ جا خونه ی خود آدم نمیشه"، توی خانه هوایِ مسافرت به سرش می زند.

به کسی که دوستش دارد می گوید برو؛ همینکه طرف می رود تلو تلو میخورد از نبودنش.

دوست دارد زودتر دوره سربازی و دانشجویی تمام شود؛ تمام که می شود تا سالها خاطره تعریف میکند و آه می کشد که یادش بخیر...

جواب تلفن مادر را نمی دهد و پیام پدر را دیر سین می کند؛ همین که می روند سنگ سیاه گور را رها نمی کند.

از تکنولوژی شهر فرار میکند به روستا؛ از سکون و سکوت روستا می گریزد به شهر...
.
ِآدمیزاد بازیگر تراژدیِ گه گیجه است.
.
کاش کسی باشد وقت توی در و دیوار خوردن، وقت گیج ویجی زدن، غلط آدم را بگیرد و بگوید "داداچ داری اشتباه می زنی!"
.
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید

انتشار متن در زیبامتن