زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

عشقم نوشته بودم یک قصه ی خیالی
در امتداد چشمم در سیر این حوالی

تاسور و ساتِ نازت فریاد سینه ام شد
گردیده حول و حوشم پاییز خشکسالی

دیگر نمانده در دل حسی برای ماندن
از هر چه آرزو بود این سینه گشته خالی

از رعشه ی لبانم هنگام بوسه بگریز
ترسم تو را بگیرد این برق اتصالی

از رنگ رفتن تو حالِ دلم به هم خورد
پرسیدن عیب نبود عشقم تو در چه حالی ؟؟
ZibaMatn.IR

خوش بین ارسال شده توسط
خوش بین


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید

انتشار متن در زیبامتن
×