دل من ساکن یک شهر نفرین شده است
و لبم به شرابی تشنه ی تشنه ترین شده است
من و دل در ته این شهر متروکه گُمیم ..
و تن ام شهر مردگان مرده ترین شده است
برسان فاتحه بر من که مباح است و ثواب
که تمامی ی تکیه گاهم خونین شده است
پشت کردی به من و شب شد و من خانه خراب
لحظه هایم همه در خاطره ات تلخ ترین شده است
ZibaMatn.IR