100 متن کوتاه هجران ۱۴۰۴ جدید 2025
متن های کوتاه درباره هجران
100 متن کوتاه هجران ۱۴۰۴ جدید 2025
کپشن هجران برای اینستاگرام و بیو واتساپ
پاییز بیهوده به فصل هجران بدنام گشته است
توکه در بهار رفتی...

قرار بود با آمدن به خانه من
رو سفیدم کنی
نه اینکه با رفتنت مو و ریش
سفیدم کنی

دلتنگم و دیدار تو درمان منست
بیرنگ رخت زمانه زندان منست
بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی
آنچ از غم هجران تو بر جان منست

ایام به تکرار و دلم در پی دلدار
دلدار به هجران و منم ساکت و بیمار
هرگز احدی حال منِ زار نفهمد
این حالِ پریشان شده از چیست ؟ ز تکرار
- یاسمن الله دادی

گویند دوای درد هجران خواب است
بیداریِ شب بزرگ ترین مرداب است
یک شب که رساند خیال تو جان بر لب
خوابیدم و آمدی به خوابم آن شب
اُرَدِّدُ طَرْفِے فِی الدُّنْیا، فَلا أَرۍٰ
وُجُوهَ أَحِبّائِیَ الَّذِینَ أُریدُ
هر چه در دنیا چشم خود را
به این طرف و آن طرف می گردانم،
چهره های دوستان خود را که جویای آن ها هستم، نمی بینم

بـــــدون تــــو...
چه نزدیک است که جان من به لب آید...
دلم بهونه گیر شده...
میان این شهر شلوغ...
فقط تو را خواهد و بس...
آیا کسی هست در این وادی هستی،
که سراغ از دل دیوانه ی ما هم بکند.
چشمان تو برده دل و دین و همه دنیایم را.
به ذوق دیدن چشمان تو در خواب.
تمام شب بیدارم.
برخیز؛ بیا، نزدِ دلم؛ دلدارم!
آخر، منم انسانم و یک دل دارم!
یک دل، که نه صد دل، شدهام شیدایت؛
گلبوسهی حس، بر لبِ «تو»، میکارم!
انقدر از چشم تو مستم که بی خود گشته ام.
بی دل و بی دین و دنیا و کمی بی سر پناه.
سخت غرق نبودن تو گشته دل دیوانه ی ما.
عید فطر آمد و هجران تو افطار نشد
هرچه کردیم کسی چون تو به ما یار نشد
عید فطر تو مبارک گل دور از نظرم
گرچه صد نامه چو یک ثانیه دیدار نشد

دلدار چنان مشوش آمد که مپرس
هجرانش چنان پر آتش آمد که مپرس
گفتم که مکن گفت مکن تا نکنم
این یک سخنم چنان خوش آمد که مپرس

با آن که دلم از غم هجرت خون است
شادی به غم توام ز غم افزون است
اندیشه کنم هر شب و گویم: یا رب!
هجرانش چنین است، وصالش چون است؟

به شوقت شعرهای من، هوای دیگری دارد
گمانم دردِ هجران هم ، دوای دیگری دارد
اگرچه درگلستان ، گُل شود هم صحبتِ بلبل
ولی هم صحبتی با عشق صفای دیگری دارد
بهزادغدیری

باده چرا؟
مست می کند هر نفست جان مرا …