«خیال عاشقی»
خوشم ،کنارِ خیالت دوباره من مستم
که در به روی همه غیر از عشق تو بستم
خوشم کنارمی و با منی و در قلبم
چه خوب بعد تو از چشم دلقکان رستم
تو نور عشقی و تابیده ای به سمت دلم
میانِ هاله ای از تو ، گیاه ِ نو هستم
بزن به سنگ غرورم نگاه آتش را
که با شکوه تو یخ می زند دلم ، دستم
تو خوب مطلقی و روزگار بی مهر است
دوباره داغ خودت را گُذار بر دستم
..
..
بهزاد غدیری
(شاعر کاشانی)
ZibaMatn.IR