کافکا: بیرون چه میبینی؟
از پنجره ی پشت سرش به بیرون نگاه کرد
درختها آسمان و قدری ابر را میبینم
و چند پرنده روی شاخه های درخت...
هیچ چیز غیر عادی نیست درسته؟
درسته
ولی اگر میدونستی فردا صبح دیگر نمیتوانی اینها را ببینی
همه چیز ناگهان در نظرت جلوه میکرد و ارزشمند میشد،
نه؟........
هاروکی موراکامی
کافکا در کرانه
ZibaMatn.IR