زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
5.0 امتیاز از 2 رای

به لب هایم خیره شو من در آخرین روز از مرگم نام کسی را به زبان خواهم آورد که در هیچ کجای زندگیم نامی از او نبوده است و آن لحظه است که راز چند سال و اَندی از من بر سر زبان ها می افتد و آن وقت است که ماه پشت ابر پنهان نمی شود
امیدوارم مرا در آخرین روز های زندگیم به خاطر داشته باشد و حتی چهره خسته و شکسته و چین های پر چروک صورتم مرا برایش غریبه ای از مریخ آمده نکند
من برای به خاطر سپردن او تمام جدول های سودوکوی دنیا  تمام جدول مندلیف شیمی را از بَر کرده ام که نکند حافظه ام مرا برای زنده نگه داشتن خاطره و نام او جا بگذارد
من بر تک تک دیوار های سول ذهنم نام او را نوشتم تا پرتوی نام او روشنایی ذهن جنایتکارم باشد
من او را به سادگی ندیده ام و دوست نداشته ام من او را با تمام سختی در میان چهار راه گلویم نگه داشته ام که یک وقت هوس بیرون آمدن از اعماق وجودم را نکند او برای من دستان کشاورزیست برای چیدن گندم رسیده او همان بلبل تازه نفسی است که پشت پنجره شروع به آواز خواندن میکند
من تو را در میان بازوان پیر و خسته ام نگه داشته ام و تو را در همراهی میان رقصندگان جوان تنها نمیگذارم
سرنوشت چیزیست که نه میتوان از آن سر در آورد و نه میتوان تغییرش داد بلکه باید قبول کردکه اگر من باز هم متولد شوم باز هم تو را خواهم دید و باز راه عاشقی با تو را در سر
می پرورانم.
ZibaMatn.IR

مهدیس رفائی ارسال شده توسط
مهدیس رفائی


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن