زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
5.0 امتیاز از 1 رای

بچه که بودم هروقت با خدا حرف میزدم
میگفتم خدایا توروخدا نزار بزرگ بشم ،
بزار همینجوری بچه بمونم
انگار تلخی داروهامو زیر زبونم حس میکردم
انگار میدونستم قراره تمام سهمم از دنیا یه تخت گوشه ی بیمارستان باشه
و یه مشت قرصای لعنتی
ولی خدا حرفامو نشنید
یا شایدم شنید و اهمیت نمیداد
هنوزم مثل بچگیام باهاش حرف میزنم
هنوزم صداش میزنم:
خدایا مرگ
خدایا خستم
خدایا بریدم
خدایا توروخدا راحتم کن
ZibaMatn.IR

دلنوشته های من ارسال شده توسط
دلنوشته های من


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید
متن های مرتبط فاطمه شیرزادی


انتشار متن در زیبامتن