در خیالت با یاد یک آهو سرم گرم است
آهو نه ، یک دختر بد خو ، سرم گرم است
این روزها با سنگ ها ، دیوارها آری
آنگونه که با صخره ها (موجی) سرم گرم است
یا آب ، یا آتش ، همیشه با یکی باید
من با یکی نه ، بلکه با هر دو سرم گرم است
چون موش در فکر فرار از شیشه ای بن بست
دنبال تو هی میدوم هر سو ، سرم گرم است...
با شیر های گشنه ی دور تو هر شب
در بیشه ای مانند (بوفالو) سرم گرم است
چون شعبده بازی که سرگرم به ترفنداست
با چشم های قهوه ی جادو سرم گرم است
در ساحل این شعر تا برگشت تو چون شیر
انداختم خود را به یک پهلو ، سرم گرم است
ZibaMatn.IR