امشب هوا دلگیر است وبوم دلتنگی غریبانه می خواند و دلم پریشان آخرین نگاهت که چه ملتمسانه می خواستم که نروی
وتو متکبرانه به راهت ادامه دادی ومن ماندم، تا خورشید کمال وجمالم پشت تپه های نا امیدی از نظر نا پدید شد
من وتاریکی وشبی که خاطراتت را هر لحظه چون پتک بر سرم فرود می آورد ،امان از از شرشر بارون....
حجت اله حبیبی
ZibaMatn.IR