شعر بودی آمدی به سراغم
نور بودی تابیدی به اتاقم
بیت بودی کنار واژه های من
رُزسفید عَطری ،در اواسط باغم
دُنیا پُر از دَرده ، تو مَرهَمم باش
همه نامَحرَمن ، تو مَحرَمم باش
همه دنبال نوحه خوانان می روند
تو پیراهَنِ سیاه مُحَرَمم باش
تو عَزیزتر از اونی که باوَرِت شه
همه هم صُحبَت اند تو هَمدَمَم باش
دُنیا پُر ازخَنده،پُر از شادی با دیگرانه
توی این تَنهایی هام تو هَم غَمم باش
کَمی غَم دارم و کمی هَم بیقرارَم
درمانی شو برای این حال زارَم
پزشکم قطع امید کرد از مداوا
می دانست من به تو جان میسِپارَم
شعر قافیه می بَندد پُشتِ سَرِ هم
یک بِیت اضافی و یک مصرعِ کم
بِیت بِیت می چینَم ازشعر دیواری
چَشمانَت زلزله و مَن ، اَرگَ خَمِ بَم
(فرهاد کریمی)
ZibaMatn.IR