گاهی بایددر گوشه های سکوت و میان مشتی خاطره،خودت را با خودت تنها بگذاری.
گاهی باید دست نگاهت را بگیری و سر بر شانه احساسات،به قلبت خیره شوی تا ببینی وجودت آهمند چه خواسته هایی شده.
آن موقع است دنیایت پر میشود از ابتلال آرزوهایی که مدت ها پیش زخم سکوت خورده بودند.فراموش میکنی شنعت کلماتی را که خاطراتت را تیره میساختند و چنان در لمعان خواسته های بی منطقت گم می شوی که هرناممکنی درنظرت ممکن میشود.
اینجاست که تازه با خودت روبه رو می شوی و میفهمی خواسته هایی در قلبت زنده اند که خیلی وقت پیش عقل فاتحه شان را خوانده بود.
آری! میان عقل و دلت که جنگ شود،دیگر مهم نیست کدام می برد.تو در هر صورت باخته ای...
ZibaMatn.IR