صنمای عزیزم ،سلام
بگذار برایت بگویم
نمیدانم چرا ذهنم مثل سابق یاری نمیدهد برایت بنویسم
از پیتزا خوردنم ،تا مطالعه کردنم،از تفریحاتم یا از جنگل رفتنم .. .
دیگر مثل قبل کلمات از قلبم جاری نمی شوند
اه جانای من،نمی دانم ،نمی دانم چرا
اما این را خوب میدانم
این روزها بهترین روزهای زندگی من هست،کاش زودتر تورا پیدا میکردم جانا
این را هم می دانم که برایت وقت کمی میگذارم
ببخش عزیزم،مشغله زندگی هس دیگر
خیلی سرم شلوغ هست ،گه گاهی گریزی میزنم ،و برایت مینویسم
امیدوارم ،زودتر این حصار برداشته شود ،من به سویت پرواز کنم
نمی دانم چند مایل فاصله داری
اما بدون قلب من و روح من و جان من
در کنار توست
ZibaMatn.IR