یلدایِ بی تو
زمونه نذاشت تا که مالِ تو شَم
ولی من هنوزم به تو دلخوشَم
دوباره یه یلدا که بی تو گذشت
ولی دل نذاشت بی خیالِ تو شَم
به دیوانِ حافظ تَفَاُل زدم
به شوقِ وصال وُ رسیدن به تو
مژده اِی دل که مسیحا نفسی...؟؟؟
از این مژده، اِی دل؛ تو سَرزِنده شو
شاید سالِ دیگه همین موقع ها
کنار تو یلدا رو صبحِش کنم
تمومِ غمامُ بدم دستِ باد
تنِ داغِ عشقُ نوازش کنم
اگر چه دلم جِلوه گاهِ غَمه
ولی نااُمیدی خودِ مُردنه
شاید فالِ من حالمُ خوش کنه
خدا با منه؛ پس دلم روشنه
تو هم مثل من فالِ حافظ بگیر
یه نیت کن وُ دل به دریا بزن
من امشب تو فالم رسیدم به تو
رسیدم به تو؛ می رسی تو به من...
ZibaMatn.IR