زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

به این جا رسیده ام که "تو" تنها
ضرورتِ مَنی ، به عبارتِ دیگر :
«گور بابای همه چیز بدونِ تو ..»
داشتنِ تو،اوجب واجبات است،
واجب تر از حفظِ نظام حتی ..
اصلا مگر می شود تو را نداشت..؟
تو "ضرورت" داری ..
آنجا که عَصرها در انتخابِ لباس
مُردد می شوم و دستهای تو باید
یک رنگ را خوشبخت کند ..
تو ضَرورت داری،
آنجا که میخواهم «ولیعصر» را
پا به پای چنارهایش گز کنم وتو
باید با انگشت مغازه ها را نشان دهی
تا من رَصد کنم ..
تو ضَرورت داری،
آنجا که دستان سردم را در جیب
فرو میکنم،
آنجا که فروردین دستانِ تو را کم دارم ..
تو ضَرورت داری،
آنجا که گوشه نشینِ نیمکت های
دونفره ی پارک ملّت می شوم و من
کیفم را گذاشته ام جای خالیِ تو که
مثلا فکر کنم رفته ای تا دستشویی و
برگردی ..
تو ضَرورت داری،
آنجا که هوا هی آلوده میشود و نفسم
را تنگ می کند و عطرِ تو را کم دارد
تا واکسینه ام کند ..
تو ضرورت داری،
آنجا که دارم هَمان آهنگِ همیشگی را
گوش میدهم و این هندزفری دوتا
گوشی دارد لامَصب ..
«یکی من ، یکی تو ..» تو ضَرورت داری،
آنجا که برای شناسنامه صفحه ی
"وسطی" هم گذاشته اند و اسمِ مُبارکِ
تو باید سیاهش کند ..
تو خیلی ضَرورت داری،
آنقدر زیاد که وقتی از فرطِ اشک
بالشم را خیس میکنم ، گونه های
خیسم دست های تو را می طلبد ..
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن