زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

5/5 تو همون گیرداد مامانم اومد!
و با صحنه ای مواجه شد که زیور با سر و کله اناری بدون چادر رو زمین دراز کشیده و نصف چادرش رو من و بقیه اش تو حوض و دُم موهای بلند و بافته شده زیور هم افتاده بود رو صورت من! (البته فکر بد نکنید انقدر گره روسریش سفت بود که باز نشد)
کاسه های جهیزیه ننه هاجرم که نگوو تیکه تیکه هر طرف افتاده بودن آش کاسه دومی جوری ریخت که رشته های آش همه جامون چسبیده بودن! یاد اون کرم خاکی دم در افتادم!
چشتون روز بد نبینه زیور که با چادر خیس و سرکله اناری لنگ لنگان فرار کرد من موندم مامانم و یک جارو خوشدست و یک حوض که سپر بین من و مامانم بود و تنها چیزی که به ذهنم می رسید این بود که با صدای بلند بگم غلط کردم و دور حوض بچرخم و واسه دمپایی های هدفدار مامانم جاخالی بدم تا فرصت پیدا کنم از در حیاط فرار کنم

اخ اخ اناروُ آشوُ جاشوُ که به فنا دادم از افتادن روی زیورم که چیزی نصیبم نشد
بازم همون کاری رو کردم که توش تخصص دارم آش نخورده و دهن سوریس شده. پایان

ارس آرامی
ZibaMatn.IR

Maryam ارسال شده توسط
Maryam


ZibaMatn.IR


انتشار متن در زیبامتن