زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
1.0 امتیاز از 1 رای

سرشارم از دلشوره های قوری چینی
بر صورتم چسبانده ام گُلخند تزیینی

دمنوش ها از اضطراب من نمی کاهند
آن قدر بد دیدم که بدبینم به خوش بینی

دست و دلم می لرزد و کو آن که بردارد
با دستمالش لکه ها را از دل سینی

عصر است و کم کم می رسد از راه تنهایی
مهمان هرروزه نه گل دارد نه شیرینی

می بوسدم هرچند می دانم که می پاید
از لای در، همسایه ی دلتنگ پایینی

تنهایی ام مردی ست شاید سی چهل ساله
(کاری ندارد غم به این ارقام تخمینی)

عطر خوش آواز او در خانه می پیچد
زیر صدایش تک نوازی های لاچینی

در آشپزخانه، پذیرایی، اتاق خواب
هم پای من بوده ست در یک سیر تکوینی

هرشب برایم حافظانه شعر می خواند
با تکیه روی نسخه ی علامه قزوینی
*

هرصبح دل کندن از آن تنهایی معصوم
هرصبح گیجی در تجمع های ماشینی

تا عصر با سرگیجه سگ دو می زنم در خود
راحت نخواهم شد از این دوهای تمرینی

عصر است پس کی می رسد از راه تنهایی؟
آرامشم را پس بده دنیای نفرینی!

کبری موسوی قهفرخی
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن