زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
3.7 امتیاز از 3 رای

زندانیه شماره ۲۴۵


- مریم؟ یادته اون دختره رو توی زندان؟
- کدومشون؟
ناگهان اشک در چشمانم جمع می شود...
- زندانی شماره ۲۴۵
این رو گفتم و سکوت همه جا رو فرا گرفت.
- چقدر اون دختر قشنگ می نوشت! انگار جرمش نوشتن بود.
مریم با خنده ای آرام و کوتاه می گوید:
- اما هیچ کس را به جرم نوشتن به زندان نمی اندازند.
و باز سکوت.
به ساعت نگاه کردم. عقربه ها می دویدند تا از یکدیگر برتر باشند! چشمانم به چشمان مریم گره می خورد. سالهاست مثل خواهر هستیم.
اما امروز نمی شود چیزی را که روی قلبم سنگینی کرده به او بگویم.
زندانیه شماره ۲۴۵
نمی دانم دقیقا جرمش چه بود. اما می نوشت.
هیچ کس دقیقا نمی دانست چی می نویسد و چرا می نویسد.
یک روز آنقدر نوشت که دیگر کلمات از ذهنش فرار کردند. با نگاهی خشمگین کلمات را بر کاغذ می کوبید. و بعد از نوشتن کاملا آرام بود.
آری آن نویسنده؛ همان زندانیه شماره ۲۴۵ بود
ZibaMatn.IR

|•میم.قاف•| ارسال شده توسط
|•میم.قاف•|


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید

انتشار متن در زیبامتن