توئی بهار عمر من تو را به کس نمی دهم
تو ای گل شکفته ام به خار و خس نمی دهم
تو در میان سینه ام یگانه عشق وافری
تو را به جان خریده ام به قصه پس نمی دهم
تو عشق بی مثال من میان قوم حسرتی
مرا ببخش که حسرتت به هر نفس نمی دهم
چو خورده بال آرزو به میله های آهنین
به شهپرت قسم خورم که بر قفس نمی دهم
منم اسیر عشق تو به داد دل چو می رسی
هوای تنگ و بسته را به دادرس نمی دهم
توئی خدای عشق من به حرمتت قسم که من
هوای عاشقانه را پای هوس نمی دهم
ستوده ام خیال تو میان راز هر شبم
خیال عاشقانه را از این به پس نمی دهم
از این غریب بیوفا دوباره دل ربوده ای
غرور من تویی تو را به پای کس نمی دهم
ارس آرامی
ZibaMatn.IR