گرگ و میش است هوا میش که گرگی میبرد
از خانه اش به روی قله کوهنوردی می پرد
خواستم با عشق تو پیدا شوم اما نشد
همسفر تا ته دنیا شوم اما
نشد
آمدی نعش مرا را باز تپیدن بدهی
قلب سوخته را وعده باران بدهی
من که با عشقت قراری ابدی داشتم
در تابوت تو را پنجره پنداشتم
هر چه من دور شدم ختم به روی تو شدم
در خودم چاه زدم آینه به روی تو شدم
فرق طوطی با کبوتر در سخنور بودن است
داده ی عشقت به من تنها همین شعر گفتن است
ZibaMatn.IR